یه وقتایی هست، که عجیب آروومی. انقدر آرووم که خودتم از آرامشی که داری می ترسی. اما. ته وجوودت یه آتیشی شعله وره که از دروون می خواد ذوبت کنه. از گرمای ته وجوودت کلافه یی اما نمی تونی به کسی بگی چی داره سرت می اد. از هرچیز و هرکسی سیری انگار. دلت یه سیگار می خواد و یه دل سیر راه رفتن و فکر کردن و تنهایی. در کدام روز، کجای زمان، دقیقا در چه تاریخی، آن منِ من گم شد؟ دلم برایش سخت تنگ است روزگار. دلم برای خودم تنگ شده ست!!!
یه ,دلم ,وجوودت ,ته ,تنگ ,خواد ,ته وجوودت ,می خواد ,کردن و ,فکر کردن ,و فکر
درباره این سایت